چی بگم

مجموعه ای از تهوعات و تنقلات یک مغز

چی بگم

مجموعه ای از تهوعات و تنقلات یک مغز

غزل مثنوی احوال پرسی

گرچه امروزم به بدحالی گذشت
باز هم با جای تو خالی گذشت

روزی هم آید که با صدها شگفت
نازنین از من خبر خواهی گرفت

پاسخ اما بشنوی کز سرگذشت
دق نمود از بی کسی و درگذشت

شایدم یابی مرا در جوی آب
روی برگی پاره پاره توی آب

ادامه مطلب ...

نسل سوخته

نسلی که از ساواک نترسیده
رسم شاهنشهانه برچیده

همچو طوفانی سد شکن گشته
و خروشان چو سیل باریده

در زمان دفاعی نا موزون
هشت سال تمام جنگیده

ادامه مطلب ...

سازت را زمین مگذار (برای استاد شجریان)

سازت را زمین مگذار
که جانگیرم من از آداب آن بی تاب تک مضراب

ساز دست تو یعنی کلام ایزد دانا

که منرا می شود قبله نما آواز زیبایش

ساز تو پر است از واژه های آن دل لبریز از مهرت

پر از مفهوم پر از معنا

ادامه مطلب ...

زبان سرخ سر سبز را هرچه باداباد

سری گفت با زبان خود
مرا بر باد خواهی داد

هرآنقدر بنده سر سبزم
تو هستی سرخ مادر زاد

اگر جور و جفا بینم
و یا ظلمی مرا افتاد

چو خواهم چشم پوشانم
زنی در گوش من «فریاد»

ادامه مطلب ...