بی حیا گشت کلامم

آنقدر گشته تهاجم به فرهنگ دلم
که برقصیده عیان "آه" درآهنگ دلم

بی حیا گشت کلامم که ترا گفت بمان
بی حجاب آمد برون جان از دل تنگ دلم

گشت ارشاد کجایی که عریان شده دل
غیرتم کو؟ تا کُشم این دختر ننگ دلم

عشق تو عقل مرا برد و خیابانی کرد
باز هم در پی توست کودک الدنگ دلم

امر معروف ترا دید، مرا منکر شد
تو سیه کاری و من تیره شده رنگ دلم

نه تو آن سرخ زبانی و نه من سبز سرم
عاقبت مشکی عشق تو شد ارژنگ دلم

جنگ سردیِ تو بر من زد و جزغاله شدم
نزد رخسار تو تسلیم شده هنگ دلم

کودتای رنگ رنگ مخمل گیسوی تو
سرنگون نام مرا ساخت و برژنگ دلم

لرزش آن گسل سینه ی زلزال تو ریخت
برِ ارگ و بام ِ قصر و پیِ اورنگ دلم

همه ی شهر شهادت بدهند پشت سرت
همه روزه شده بر پا همه جا "ونگِ" دلم

از سرت افتاده ام جانا ولی بر دامنت
این دفعه محکمتر از محکم شده چنگ دلم

با همه تلخی تو ، باز دلم گوید « تویی
دُرّ ِدردانه ی من میوه بالنگ دلم»

معنی چند کلمه که خیلی متداول نیستند :

الدنگ: آدم قد بلند و نادان

ونگ: صدای گوش خراش گریه نوزاد و کودک

برژنگ : نشان و آرم

بالنگ: نوعی نارنج ترش و شیرین و پوست نازک