خواب دیدم که خدای نیکی
بی شریکیست درین نزدیکی
آنچنان که «قل هو الله احد»
و سزاوار به «الله صمد»
«لم یلد» شاهی که «لم یولد» بود
بی همانندی «له کفوا احد»
من نام کوچک یک دار قالی ام
امید مانده از یک خشکسالی امتکلیفی یادگاراز تار و پود و کار
یک مشق پایدار از ذوالجلالی ام
گل روی گل سوار زیباترین بهار
یکبار شاهکار صد بار عالی ام
روزی رسید مردی و جوشی نمود
بر سر همسرش خروشی نمود
همسر بیچاره کمی گوش کرد
گریه آهسته و خاموش کرد
باز ولی دید که هی مرد گفت
پس زن خانه رو به او کرد گفت