-
استاد دزدی
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1397 23:20
روزگاران قدیم در شهری دور پادشاهی بود در حال عبور دید دزدی را اسیر شحنه ها دست بسته پیش رویش از قضا گفت او را: "سارق ملعون پست خانه ات ویران باد از پای بست فکر کردی مال مردم بردنیست؟ هی دو لپی و سه لپی خوردنیست؟ گنج ها از دزدی آوردی به دست؟ بخیالت هرکی هرکی هرکی است؟" گفت: "من هم مخلصم هم خانزاد درس پس...
-
ای مسیرت به کاخ سعد آباد
سهشنبه 3 دیماه سال 1392 08:32
کوچه هایی که حیف بن بستند عین قلب تو سفت و در بسته قامت تو به حد رعنایی مثل برجی بلند، برجسته تپه های ولنجک و درکه سینه هایت که معدن سنگند گیسوانِ به شانه مواجت آبشاری روانه از دربند قصرهای سپید و رویایی رنگ دندان مرمرین تو اند مرمری یند و باز شرمنده پیش لبخند دلنشین تو اند غنچه هایی به حالت لب تو که شکوفا شدند بر...
-
می خندم
دوشنبه 11 آذرماه سال 1392 00:52
دوش وقتی که ملائک در میخانه زدند به ملکهایی به این با نمکی می خندم چونکه در واقعیت «نیست کسی یار کسی» وقتی در خواب ببینم ملکی می خندم هی ترک می خورد این خانه ویرانه من هی به ویرانی چرخ و فلکی می خندم از همان صبح که صبحانه مهیا نشود من به خشکیدن نان کپکی می خندم از در خانه برون آمده و توی گذر با خودم گپ می زنم بی خودکی...
-
تصور کن که من باشی
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1391 14:11
نمی گویم که ای دادار کمی از بار من بردار فقط یک آن می گویم خودت را جای من بگذار تصور کن که من باشی! نه اینکه مرد و زن باشی تقبل کن که از جنسی به نام هم وطن باشی مجسم کن که غم باشد همین اندازه هم باشد همین حدی که هست اکنون تجسم کن ستم باشد و هر دم نیز عالی تر دو چشم تو سئوالی تر دو تا دست تهی بینند که می گردند خالی تر...
-
شیر شکارگه
دوشنبه 15 آبانماه سال 1391 02:43
شبی تاریک در طویله ای دور، خر این قصه هم به خانه رسید ولی تا در را گشود و داخل شد، سایه ای را میان آخور دید به هوار آمدش که هوی چخه، برو بیرون ببینم ای سگ زرد این طویله برای سگها نیست، فهمیدی یا حالیت کنم ولگرد رو سیاه سایه با خجالت گفت: «شاه بودم که روزمن آشفت بیشه ام را ربود چرخ کبود، جبر گفت در طویله باید خفت» در...
-
نقاش ازل
یکشنبه 16 مهرماه سال 1391 00:22
ترا روز ازل چون او کشیده هزاران برتر از نیکو کشیده برای خلق آدم آفرین گوی، ترا با ذکر یا من هو کشیده به لمس گونه هایت مست کرده به جای لب گل شب بو کشیده به چشم من از آنجا چشمه جوشید که در چشمان تو جادو کشیده تویی که سینه ات از سنگ خاراست به رویش پس چرا لیمو کشیده ترا با جمع حسن صد فرشته مرا در ذهن خود لولو کشید مرا یک...
-
یار اشرار (ویرایش آخر)
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 02:17
نموده با دو چشم سبز اوباش درونم اغتشاشات فروپاش زده آتش دکان دین و ایمان به ابروی کمان و تیر مژگان مرا بیچاره کرده کینه ی او دونرم کودتاگر سینه ی او نماید انتشار آن عشوه ها را مشوش می کند اذهان ما را چنان آشوبگر افشانده گیسو مسلم گشته عمر من به یک مو! به اخم و قهر او گیرم که سازم به جنگ سردی اش باید ببازم خدایا قهر او...
-
خطر اصلی (طنز)
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 19:13
پسری گفت پدر را چه کنم ای پدر از درد خماری که شدم عاشق یاری، قد رعنای نگاری که چو او نیست غزالی، و پری چهره ای عالی که ندیدی به خیالی، و نجویی به محالی و نگویی به مثالی؛ ولی افسوس به حالم که نیاید به کنارم و نباشد به خیالش که نمانده است قرارم مگر از عهده بر آیم که ز شرطش به در آیم و به نامش بنمایم همه ی مال و منالم،...
-
خدایی که ...
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1391 05:06
لابلای دویست همشهری دختری با دو شاخه ارکیده ساکن شهرکی که آشفته کوچه پس کوچه ایی که گندیده آدمک های گیج و وا رفته چهره های عبوس و ژولیده پیرهای خرفت درمانده بین خلط های سبز خشکیده نوجوانان ادعا دار و در سر کوچه ها پلاسیده کودکان کریه و آلوده دست و زانو و سر خراشیده مثل سگ های کوچه ها ولگرد مثل گربه به خاک غلتیده...
-
منم جنازه ی قتلی که ارتکاب کنی
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1391 19:54
منم جنازه ی قتلی که ارتکاب کنی اگربه قدر جنایت مرا حساب کنی منی که مرده ام هر شب پس از نیامدنت خدا کند که مرا هم تو انتخاب کنی بیا که کشتن من مثل یک پشه ساده است برای کشتن من کافیه شتاب کنی بیا که شور عجیبی است جان سپردن را به آن امید که تو مقتول من خطاب کنی بیا بکش و برو صحبت وصالت نیست مرام قاتل من تعارف و خجالت...
-
وارونه
جمعه 11 فروردینماه سال 1391 07:08
آدم که دیوانه شده مین را بکارد در زمین گندم بدزدد از بهشت عشق را خنثی می کند ‼ بیچاره ابنای بشر دنیایی وارونه شده
-
بیل دیجیتال (طنز)
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1391 01:42
بر تراکتور داد کمباینی نوید بیل دیجیتال می آید پدید صنعت تولید ماشینی شده ماشین صنعت فقط چینی شده سال نو را گفته تضمینش کنند سهم تولید را چو بنزینش کنند سال تولید است در ایران زمین جشن ملی گشته بر پا توی چین پاسخش را گفت این هم بگذرد سال و روز و ماه عالم بگذرد دیدی که طی شد جهاد اقتصاد می رود تولید ملی هم به باد ما...
-
دختری که نبود می رقصید
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 10:19
یکی بود و نبود دخترکی زیر جای کبود دست یکی سیندرلای قصر تنهایی دختری که نبود می رقصید دختری که به ساز زن بابا از زمان ورود می رقصید هر شب تیره گریه را خورد ولی تا صبح زود می رقصید مادری که به شکلی ساده نبود اگر هم زنده بود می رقصید دخترک گفت بی خیال همه دستها را گشود می رقصید دختری راه خانه گم کرده کوچه ها را شبانه گم...
-
خواب ماهواره ای (شعر طنز)
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 02:01
هر شب به بالش من سیگنال میدادند در خواب ماهواره ایم فوتبال میدادند عین کانال سه، جوانمرد و مستقیم بازی کامل بارسلونا – آرسنال میدادند! یا اینکه خانواده ی بانو جنی لوپز! در باب بیمه جواب سئوال میدادند یا آنکه میرسید جنایت به خواب گاه در خواب من بجان تو فیلم رئال میدادند گاهی درون خواب درست پیش چشم من بر حوریان...
-
تهران به زودی...!
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 02:56
اگر زندانیه آل سعودی همانجا باش تهران نیست سودی تمام آسمان ها لاجوردیست بجز تهرانی که سرخ است و دودی گهی سربش رود بالاتر از حد گهی کربن کند سیر صعودی بزرگ راهی ندارد جز ترافیک خروجی بسته شد قبل از ورودی همه گیرند و درگیرند با هم چه ماکسیما چه پیکان چه آئودی صدای بوق و جیغ و فحش و دعوا نه آرامش نه بلبل را سرودی به نفع...
-
کوفیان
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 11:01
«مرد فریاد برآورد :مرا یاری نیست ؟ کوفیان هلهله کردند :...هلا...آری نیست»* کوفیان مرد همانجاست هنوزم تنها هیچ کس در ره او فرد فداکاری نیست مرد تنهاست بدانید ابوالفضل مرده در شب هاشمیان ماه شب تاری نیست کوفیان راست بیایید چرا کج برویم تشنه بی تاب شده تاب کلنجاری نیست کوفیان اینهمه سال است که کوفید هنوز هیچ کس قدر شما...
-
اختر شیرین سخنان
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 11:27
استقبال از آخرین منزل هستی پروین اعتصامی همسر قاضی چنان غمگین است که به شو گفت دلم چرکین است هرکه را روی کنم رو گیرد هرکجا پای نهم نفرین است پسرم را به محل هو کردند که چرا قاضی ما بی دین است این چه عدل است که قاتل آزاد و اشد قسمت مظلومین است اینهمه یشم و زمرد به چه کار؟ وقتی بیچاره دلت مسکین است هرچقدر حکم تو بالا...
-
دو بیتی های انقلابی - اختلاسی (طنز)
جمعه 22 مهرماه سال 1390 14:57
1) با کمی اقتباس کوچولو ساختیم یک سکانس کوچولو قصه ی تازه ی "هری پاتر" جادوی "اختلاس کوچولو" 2) هرچه مضاعف بشود دامنه فساد من فلسفه اش عبادت است بجان اعتقاد من نه اینکه اختلاس شد نه آنکه بود ارتشاء فقط کمی جهاد شد برای اقتصاد من 3) از خبر اختلاس یا که زر اندوختن سهمیه سوخت را بردن و بفروختن رنجه...
-
امیدوار
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 10:05
سالها ثانیه را بشمارم بر سر عهدی که با تو دارم از همان روز که گفتی فردا سالها رفته و امیدوارم سالها رفته و هنگام نماز به خداوند ترا بسپارم روزها منتظرت بنشینم شب به امید تو من بیدارم صبح هر روز ترا می خوانم عصرها در هوست بیمارم شده از یاد تو گفتن، سخنم شده دنبال تو گشتن، کارم به هوایت برَوَد فریادم بر زمینت بخوردَ...
-
دشمن میهمان
شنبه 29 مردادماه سال 1390 14:05
منم نه نوحه خوان تو و نه مدیحه خوان تو شهد اذان تشهدت اذان حق از آن تو مالک اشتر نرسید به قامت ولایتت من که دگر قد ندهم تا لب پیشخوان تو به خاک قنبرت قسم به وسع من نمی رسد تا که نموده توتیا تربت نوکران تو روزی بسیج گشته ام تا برسم به لشگرت بلکه شبی رسد مرا نوبت دیدبان تو گرفته دژبان درم: کوتاه تر از اصغرم راه نداد...
-
فروغ فرخزاد
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 19:40
-
همبازی
جمعه 10 تیرماه سال 1390 13:50
همبازی که ای ، زیبای بی وفا؟ امشب قمار تو پهن است در کجا؟ تا کی تو قایم و من چشم پشت در؟ چند بار بشمرم هشتصدهزار تا؟ تا کی بسوزم از بازی گرفتنت؟ تا کی نظر کنم عمری که رفت را؟ من چشم نهادم و نوبت به تو رسید تو چشم مگذار و بر دیدنم بیا چشمی اگر شود بر من نظر کنی یک لحظه کافی است تا قافیه ی ما عمری گذاشتم یک لحظه جویمت...
-
هجوم تاول
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 05:36
هشتم تیر ماه روز جهانی مبارزه با بمب های شیمیایی است روزی که در واقع به خانواده های مصدوم سردشتی تعلق داره سه قطعه برگزیده از سه شاعر معاصر یادگاریست برای ثبت در گنجینه این سایت از امروز به بعد، بزرگترین قرارداد ماهیان، با آب بسته خواهد شد: که زخم بر بدن سرخ ماهیان ممنوع که چنگ بر بدن صاف آسمان ممنوع دگر عبور...
-
انسانها را یکسان آفریدند
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 11:52
من و تو هر دو انسان آفریدند و گویا هر دو یکسان آفریدند ترا آرام و با تیمی پزشکی به زایشگاه ساسان آفریدند درون یک اتاق فن کوئل دار ترا با دست نرسان آفریدند ولی منرا پس از پنچر نمودن بناچار پشت نیسان آفریدند مرا شرمنده کرده دربیابان که بی تشریف و آسان آفریدند برای من کویر خشک و بی آب برای تو لواسان آفریدند مرا جزو...
-
این دلیران ترسو
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 05:08
این دلیران کز دو مو ترسیده اند! گر امیرند از چه روترسیده اند؟ گر که خون خویش را افشانده اند ازچه از رنگ لبو ترسیده اند؟ روزی گر غوص به اروند زدند پس چرا از آب جو ترسیده اند؟ ترکش از زانو و ران بیرون کشند زیر تزریقات ولو ترسیده اند! خاطره از جنگ تمساح گفتگان دیدم از اردک و قو ترسیده اند مار و افعی را شکارش کرده و موشی...
-
یار اشرار
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 04:23
نموده با دو چشم سبز اوباش درونم اغتشاشاتی فروپاش؟ دو ابروی کمان با تیر مژگان زده آتش دکان دین و ایمان شکایت دارم از لبهایی غنچه که جای بوسه ام داده شکنجه حکایت دارد آن شورش کننده که در جان و دلم آتش فکنده به فرهنگش تهاجمهای رنگی لباسش سبز و کوتاه و فرنگی به روی سر بمالد روغن و ژل به مچ مچ بند سبز(رنگ اراذل)! چو روپوش...
-
بزهکاری
جمعه 13 خردادماه سال 1390 23:10
بعد از آنکه ستون ایل شکست کوچ کردیم به کوچه ی بن بست چونکه بابا ز صید بازنگشت قایق زندگی ما بر گشت غرق دریای غصه ها گشتیم وقتی در جوی شهر رها گشتیم مادرم که زمانی بود عزیز نام خود را نهاده بود کنیز آنقدر خاک تیره فام گرفت تا که بر کلفتی مقام گرفت شب که می شد غزاله گریان بود خواهر پنج ساله، گریان بود بغض می کرد کنار...
-
بنی آدم (اصلاح شده)
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 10:39
بنی آدم اعضای یک پیکرند؟ اگر سعدی اینها ز یکدیگرند چو عضوی بدرد آمده پس چرا دگر عضوها بر سرش می پرند چه اعضا که از جان هم بگذرند چه اعضا که از مال هم نگذرند چه کس دیده ای تو درین ناکسان که چون کرکسان لاشه را می درند از این سو به سر گر کلاه می نهند از آن سو که سر با کلاه می برند اگر شعر تو بر ملل خوانده اند گلستان پند...
-
کوه نجابت قسمت دوم
شنبه 7 خردادماه سال 1390 21:58
قسمت اول را اینجا بخوانید بازم خوبه امسال ساله جهاده مجاهد بی کار تو شهر زیاده شکر خدا پاشو می ذاره زمین از هر طرف سر می رسن خیرین تو صحنه ظاهر می شن اهل ثواب برادرا صف می کشن با ماشین بعضیا از دور می زنن نور بالا بعضیاشون بوق می زن از پائین بعضیاشون عقب جلو می کنن بعضیاشون می گن کجا نازنین بلند می شه پرچم مردونگی...
-
شعر طنز قسمت اول
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 12:45
گفتی نه نه که توی شهر زیادن دخترکانی که پی فسادن بپا یه وقت کلاه سرت نذارن بلا ملا یه وقت سرت نیارن نه نه کلاه که سر من نذاشتن تازه، کلاه از سرمم برداشتن! اینجا به بنده می گن آدم شناس بس که زرنگم و تیز و با کلاس از وقتی که شدم شاگرد بقالی خدا رو شکر کارم شده حمالی گلاب به روت نه نه شدم کارگر جاتون خالی کار می کنم عین...