روزگاران قدیم در شهری دور
پادشاهی بود در حال عبور
دید دزدی را اسیر شحنه ها
دست بسته پیش رویش از قضا
گفت او را: "سارق ملعون پست
خانه ات ویران باد از پای بست
ادامه مطلب ...
دوش وقتی که ملائک در میخانه زدند
به ملکهایی به این با نمکی می خندم
چونکه در واقعیت «نیست کسی یار کسی»
وقتی در خواب ببینم ملکی می خندم
هی ترک می خورد این خانه ویرانه من
هی به ویرانی چرخ و فلکی می خندم
از همان صبح که صبحانه مهیا نشود
من به خشکیدن نان کپکی می خندم
از در خانه برون آمده و توی گذر
با خودم گپ می زنم بی خودکی می خندم
ادامه مطلب ...کمی از بار من بردار
فقط یک آن می گویم
خودت را جای من بگذار
تصور کن که من باشی!
نه اینکه مرد و زن باشی
تقبل کن که از جنسی
به نام هم وطن باشی
شبی تاریک در طویله ای دور، خر این قصه هم به خانه رسید
ولی تا در را گشود و داخل شد، سایه ای را میان آخور دید
به هوار آمدش که هوی چخه، برو بیرون ببینم ای سگ زرد
این طویله برای سگها نیست، فهمیدی یا حالیت کنم ولگرد
ترا روز ازل چون او کشیده
هزاران برتر از نیکو کشیده
برای خلق آدم آفرین گوی،
ترا با ذکر یا من هو کشیده
به لمس گونه هایت مست کرده
به جای لب گل شب بو کشیده
نموده با دو چشم سبز اوباش
درونم اغتشاشات فروپاش
زده آتش دکان دین و ایمان
به ابروی کمان و تیر مژگان
مرا بیچاره کرده کینه ی او
دونرم کودتاگر سینه ی او
یکی بود و نبود دخترکی
زیر جای کبود دست یکی
سیندرلای قصر تنهایی
دختری که نبود می رقصید
دختری که به ساز زن بابا
از زمان ورود می رقصید
هر شب تیره گریه را خورد
ولی تا صبح زود می رقصید
هر شب به بالش من سیگنال میدادند
در خواب ماهواره ایم فوتبال میدادند
عین کانال سه، جوانمرد و مستقیم
بازی کامل بارسلونا – آرسنال میدادند!
یا اینکه خانواده ی بانو جنی لوپز!
در باب بیمه جواب سئوال میدادند
اگر زندانیه آل سعودی
همانجا باش تهران نیست سودی
تمام آسمان ها لاجوردیست
بجز تهرانی که سرخ است و دودی
گهی سربش رود بالاتر از حد
گهی کربن کند سیر صعودی
بزرگ راهی ندارد جز ترافیک
خروجی بسته شد قبل از ورودی