تقدیم به حضرت مادر
غزل رفتن تو عمر مرا زایل کرد
خون دل، قافیه شعر مرا مشکل کرد
در فراق تو بجز گریه به دادم نرسید
دوریت خنده منرا به درک واصل کرد
پدری بود که قرآنی داشت
غیرت و عزت و ایمانی داشت
مرد ایرانی بود
زیر کوه مشکلات و غصه ها و رنج ها
قدرت و صبر فراوانی داشت
مرد میدانی بود
هرچه از درد و بلا رخ می داد
شکر حق بود که پاسخ می داد
او که سی جزء مسلمانی داشت
مرد روحانی بود
ادامه مطلب ...
آنقدر گشته تهاجم به فرهنگ دلم
که برقصیده عیان "آه" درآهنگ دلم
بی حیا گشت کلامم که ترا گفت بمان
بی حجاب آمد برون جان از دل تنگ دلم
با نهایت تاسف و تالم
واقعه ای دردناک دیروز مرا عزا کرد و خاندان ما را سیه پوش
پدرم محمد حسن فخار به دیار باقی شتافت
نه در اثر کهولت سن
نه در اثر مریضی
در اثر سرعت غیر مجاز و تصادف یک ماشین با او و نه در اثر ضربه تصادف
در اثر فرار راننده و رها کردن پدرم در حاشیه اتوبان
مرگ حق است اما دخیل بودن ما در مرگ دیگران ظلم است و ناحق
تصادف اتفاق است اما سلب امکان مداوا و درمان جنایت است
این ظلم و آن جنایت فرصت حیات را از پدر من گرفت
و داغ او را بر سینه ما نشاند
ما که نه من
سه هفته تا سالگرد مادرم مانده که یک هفته اش صرف مراسم پدر می شود و تنهایی خودم را مدیون به راننده متواری می گردم
به همین مناسبت مراسم خاکسپاری آن مرحوم جمعه مورخ 89/11/8 در بهشت زهرا انجام می گردد وسیله ایاب و ذهاب راس ساعت 10 صبح از درب منزل مرحوم واقع در طرشت کوی ناهید آماده حرکت می باشد
زمان و مکان دیگر مراسم یادبود نیز متعاقبا اعلام می گردد
*خواننده عزیز من آگهی فوت پدرم را در وبلاگم منتشر کردم نه تنها برای طلب آمرزش او و یا تخلیه خودم بلکه دلیل سومی هم هست و آن این واقعیت که تصادف اتفاق است و مشابه این صحنه برای همه امکانپذیر امیدوارم در آن لحظه هولناک به حق حیات فرد بیاندیشیم و بدانیم این حق بیش از عواقب تصادف می ارزد و تمام تلاش خود را در مسیر احقاق این حق ببندیم
تسلیت ای سعدیا مرد نکونام هم مرد سالها گشت که نامی به نکویی نبرند
بنی آدم اعضای یک پیکرند؟ اگر سعدی اینها ز یکدیگرند چو عضوی بدرد آمده پس چرا دگر عضوها بر سرش می پرند چرا داس بر ریشه اش می زنند به پشت سرش از چه با خنجرند چرا زیر پایش لگد می کنند چرا پس کلاه از سرش می برند
بنویسید
به تاریخ شهر عجیب
فصل دختر فراریان غریب
باب تمکین به خانه های نجیب
پرده آخر سراب و فریب
بخش تن
دادنی به هر تحقیر
پشت فحشا به صفحه تقدیر
ماه ایدز روز ملی واگیر
«سال کار مضاعف است
تکبیر»
1
آن طرف شهر فراوانی است
آب و هوایست که شمرانی است
آب که نه شربت وشیر و شراب
سفره پر از روغن حیوانی است
فیله ای و راسته و جوجه ای
ماهی و بریانی و بورانی است
سینی پر از سینه مرغابی و
دیس پر از برنج گیلانی است
پس زده ی سفره فسنجان ها
زباله اش کباب سلطانی است
مژده که یارانه دارم بعد از این
عادت ماهانه دارم بعد از این
بعد عمری که حرام است آب من
دولتم تعبیر کرده خواب من
دولتی دارم که حالی می دهد
دست من پول حلالی می دهد
هر کیفیت وزنیِ حاصل از تکرار یا ترکیب یک یا چند پایة عروضی . خواجه نصیر
طوسی (ص 11)، آن را حاصل از تکرار ارکان می داند. شمس قیس رازی (ص 76) در
وجه تسمیة بحر عروضی به بحر، سعت و کَثْرَت آن را در اشتمال بر اوزان
مختلف و انواع متفاوت ، گوشزد می کند،
شبی گویا به درگاهی
سگی را گفته روباهی
«که ای نامرد نا لوطی
ز جان من چه می خواهی ؟؟
چرا هی پارس می داری؟
مگر از من طلبکاری؟
چرا تو گاز می گیری؟
مگر دیوانه ای؟ هاری؟