جانا، مگر طبیب، دانَد دوای تو؟
پرسد چرا ز من؟ درد از کجای تو؟
پاسخ دهم کجا؟ رفتی تو تا کجا؟
من خود کجا و کوش پس التجای تو؟
گویدچه خورده ای؟ مُرده که زنده ای؟
سیما نشان دهد "راز بقای" تو !
تهمت زند چرا؟ چیزی نخورده ام
چیزی نمی خورم الا هوای تو!
رفتی و بعد تو شرمنده ام دگر
از بس وفا کند غم در جفای تو
با غصه شادم و از گریه خنده دار
حالیست دیدنی. خالیست جای تو
کوتاه و مختصر، سرخی ز گونه پر
زرین رخم چو زر از کیمیای تو
گویند روز و شب مرگم کنی طلب
خسته مکن تو لب، آمین دعای تو
در فیلم زندگی این مرگ واقعی
اکران کن مرا در سینمای تو
مرگی که بی نظیر غرقی که با شکوه
"کشتی تایتانیک" در آبهای تو
اسکار می برد جان کندن من و
تقدیر می شود مردن برای تو
تصویر زندگی تقدیم می کند
"بر باد رفته" من در"برمودای" تو
معنا گرای من! من فیلم هندی ام
"قانون" ِ "شعله" ها در ماورای تو
سانسور نمی شوم دیگر ز دامنت
این لکه ثبت شد در ماجرای تو
پایان گفتگو با یاد "حاتمی"
«عاشق تمام شد از بس فدای تو »
قسمت نبودی و قسمت نمود عمر
نیمی برای تو نیمی به پای تو
Thanks for introducing a little rationality into this debate.
This does look promising. I'll keep coming back for more.