جناب بوم نقاشی
با احترام باید بگم وقتشه عاشق بکشی
لیلی رو مجنونش کنی عذرای وامق بکشی فرهاد و شیرینش کنی
دنیا رو زیر و رو کنی باغ شقایق بکشی
چه نقشی می خوای بکشی؟
یه وقت نری غم نکشی
عاشق و تنها نذاری بی دم و همدم نکشی
اخمها رو در هم نزنی شادیها رو کم نیاری غصه رو پر رنگ نکنی
برادرت رو نکـُشی بچه ی آدم نکشی‼!
شعله به عالم نکشی
می تونی دریا بکشی
پا روی دنیا بذاری عمیق و تنها بکشی
دریا رو طوفانی کنی بالای ابرای سیاه آسمون رو آبی کنی
یعنی یه رنگی رو باید بالاترین جا بکشی
زلال و زیبا بکشی
می خوای بیابون بکشی ؟
یه مرد میدون بکشی رستم دستون بکشی
پرده نقالی باشی نُقل فراوون بپاشی قصه ها رو نشون بدی
ارش رو با تیر و کمون کاوه و سندون بکشی
سام نریمون بکشی
می خوای مسلمون بکشی؟
لیف تن شهریار کنی شاه واسه مردون بکشی
قلعه خیبر بسازی دراش رو از جا درآری تو دست مردی بذاری
کار یداللهی کنی دست یتیم نون بکشی
شاهی با انبون بکشی
می خوای یه جنگلو بکش
شکارچی رو از روبرو با سگهای تیز رو بکش
تیری بذار توی کمون یه ماده آهو روبروش وقتی نشونش می کنه
بین شکارچی و شکارغریبه ای نیکو بکش
یه ضامن آهو بکش
می خوای یه بی همتا بکش
یه لم یلد یه لم یولد یه تنهای تنها بکش
یه آیه از قران عشق تو بهترین جای بهشت تو بارگاه کبریا
خدا رو چون نمی شه دید چشمای دل رو وا بکش
عطرش رو تو هوا بکش
What a pleasure to find someone who thinks through the issues
I searched a bunch of sites and this was the best.
What's it take to become a sublime expounder of prose like yourself?
That's the perfect insight in a thread like this.
Yeah, that's the ticket, sir or ma'am
Heck yeah this is exactly what I needed.