چی بگم

مجموعه ای از تهوعات و تنقلات یک مغز

چی بگم

مجموعه ای از تهوعات و تنقلات یک مغز

شیر شکار شده

به طویله شبی خری چو رسید

سایه ای را میان آخور دید

سایه جا خورد ز بانگ عربده ای!

خر دلش را گرفته و خندید!

ادامه مطلب ...

جبر مسئله ساز

امتحان در فضای رعب انگیز

برگه هایی ز مسئله لبریز

جنگ مجهول ها معادله ها

حمله ی تیپ جبر و آنالیز

ادامه مطلب ...

خنده منطقی

بچه ها با اشاره خندیدند، بر من بی قواره خندیدند

وصله های کت مرا دیدند، بر کت پاره پاره خندیدند

کودکان کفر من سر آوردند، چونکه لب را به خنده وا کردند

تا به بنده نظاره افکندند، در پس هر نظاره خندیدند

ادامه مطلب ...

فصل ناب تغییر

فصل ما، فصل ناب تغییر است فصل ترجیح بند "تقصیر" است

فصل احساس بند و تحقیر است فصل توزیع حد و تعزیر است

فصل پرواز با پری بسته فصل حق مسلم هسته

فصل اجلاس های پیوسته فصل تحریم و فتح تاخیر است

فصل اخبار غزه و سنگ است فصل انکار مرگ بر جنگ است

فصل فیلتر نمودن ننگ است فصل تکثیر جمله زیر است!!

ادامه مطلب ...

همسر صیغه ای وافور شدی

حاجی سلام، مبارکه سرداری

تیمسار شدی کاری با ما نداری؟

حاجی می دونی من کیم؟ یادت هست؟

می خوام  خودت منرو بیاد بیاری

فکر کن ببین یادت می آد یه باغچه

اونم کجا؟ تو جاده شلمچه

که روبروش یه جاده بود تا بصره

یادت می آد رویش چند تا غنچه

ادامه مطلب ...

تقدیم به شهدای سبز ایرانزمین

بابایی یادت می آد قصه می گفتی قدیما

حالا اینبار من می خوام قصه بگم برا شما

قصه من، قصه پرچم شدنه

قصه پر نزدن، قصه پرپر زدنه

تو نبودی اما

سبز بودم بابا

ادامه مطلب ...

شبی شیرین بزد فریاد

شبی شیرین بزد فریاد، که ای شیرین ترینفرهاد

و ای خسرو ترین شمشاد صدای تیشه ات آباد 

منم لیلای دلبندت که دل خون است و پا در بند 

تویی عاشق ترین مجنون ولی در بیستون آزاد

ادامه مطلب ...

آزادی بیان

گفت آزاد شدی، هرچه دلت خواست بگو

فقط هر نکته که بی مورد و بی جاست نگو

 فی المثل از ملخ و عقرب و از مار بگو
ولی از مرغ و از آن گربه که زیباست نگو


ادامه مطلب ...

جلاد بدبخت حقیر

آبی آسمون کجاست؟ چرا سیاه آسمون؟

اگه شبه ستاره کو؟ کو رخ ماه آسمون؟

زمین رو که سر بریدی گفتی کثیف و نفتیه

خب جرم آسمون چیه؟ چیه گناه آسمون؟

ادامه مطلب ...

وقتی بچه ات رو کشتند

به نام حق با سلام به احترام ملت
این نامه رو نوشتم برای عرض تسلیت
خدمت جهان آرا ، بابایی، صدر ، همت
و حضرت صاحب زمان (عج) ، تمام اهل جنت

کجایی جهان آرا ، ملخ ها سر رسیدند
بمب دروغ و تهمت رو سرمون پاشیدند
ممد نبودی ببینی، بعثی های داخلی
مردم بی پناه و به خاک و خون کشیدند

ادامه مطلب ...

خوش تیپ و خوشکلم دیگه اینکه حسادت نداره


شما به من رای دادید اینکه خجالت نداره

خوب فکر کنه یادش می آد هر کی شرارت نداره

هر کی به ما رای نداده لابد لیاقت نداره

بجز خودم و دور و برم هیچکی صداقت نداره 

 

 

کودی دادم به صندوقها، کود که نجاست نداره

 علم کشاورزیه این، کاری به غارت نداره

کردن چند تا رای عوض غسل جنابت نداره 

دموکراسی  یعنی من  و اونی که صحبت نداره

........................................................

ادامه مطلب ...

جوابیه بوم نقاشی

 این پاسخ دندان شکن از طرف بوم نقاشی پس از نامه نگاری های ما با ایشان در 1 و 2 3 به دستمان رسید  

اگر اشکالات وزنی دارد خوب مسلم است که بوم نقاشی شاعر نیست بلکه نقاش است ما هم گرفتار دندانهای عموما شکسته خویشیم

منم منم، منم  یه بوم، بوم سفید نقاشی

تویی که هی اُرد می دی به من می گی غم نکشی

می خوای ببندم چشمام و دنیا رو سانسورش کنم؟

ملت ماتم زده رو امت پر شوررش کنم؟

عاشق رو تنها نگذارم ؟ وقتی که شلاغش زدند

غرور عاشقی شکست ؛ دوباره مغرورش کنم؟

بجای گند، قند بکشم ، می خوای که لبخند بکشم؟

وقتی نمی خنده کسی؟ می خوای که مجبورش کنم؟

خورشید سیاه پوش شده ، شهرت پر از موش شده

شبهای بی ستاره رو من با چی پر نورش کنم؟

این بوی خونه تو وطن، می خوای که عطرش بزنم؟

مادر داغ دیده چی ؟ می خوای اونم کورش کنم؟

صد ضربه شلاغ، نکشم؟ نزول خورچاق، نکشم؟

بهار و کشتن ته باغ من کی و  مسرورش کنم؟

دست دروغگو رو نشه؟ می خوای بی آبرو نشه؟

ریا کار رو شیک کنم ، می خوای که مشهورش کنم ؟

نقشاتون رو بد کشیدید، خطا جای خط کشیدید

سیاه قلم زدید به هم ، چه جوری منشورش کنم

وقتی شکست پشت قلم، وقتیکه پشت کردید به هم

حالا که گره خوردید به غم، می خوای که من دورش کنم؟

حالا که اشتباه  شد ، عمرت رفت و تباه شد

وقتی گدا ، شاه شد، چی مونده که جورش کنم

هیچی نمونده سر جاش، بدجور خراب کردی داداش

هرکی که نفرینه به پاش وقتشه منفورش کنم

بنام نسل تازه مون ،بنام  اینهمه جوون

حقیقت رو بی هیچ امون، می خوام که منظومش کنم

منم منم ، منم یه بوم، بوم سفید نقاشی

تویی که هی ارد می دی ، وقتشه رو راست باشی

وقتشه که بیای وسط ، وقتشه ای بی معرفت

اگر که دارتم زدن ، حقته ای بی معرفت

باید که با شجاعت  رک بگی  با صراحت

گذشتی از مملکت وقتی نداشت منفعت

با رشوه رفتی جلو ، گذشتی از آبرو

شدی نوکر عدو برای کسب ثروت

چند تا کلاه گذاشتی؟ چند تا کلاه برداشتی؟

چند تا بچه ات رو کشتی؟ موقع بحث قیمت  

دروغ که مصلحت شد، کارا چقدر راحت شد

چی شد که باورت شد؟ دروغات توی صحبت

وضوی باطل رو بگو، قبله ات رو گم کردی عمو  

عبا رو دوش،  صف جلو، ریا و بحث و مسئلت

توکلت الی الله ، تقبلک حاج آقا

بگو شریک بود با خدا برای تو پست و سمت

بگو بعد از جماعت ، نمازهای غفیله ات

بگو «والضالین» رو می کشیدی دو ساعت

بگو هدف  فروختی همه رو تو صف فروختی

بگو شرف فروختی با غیبت و با تهمت

یادته حج عمرت  با اونهمه جنایت

چند نفر اعدام شدند ؟  تا برسی به قدرت

بگو چه نیشی داشتی ، بگو که ریش می ذاشتی

بگو جلساتت رو چرا تو کیش می ذاشتی ، بگو دیگه با غیرت

یادته تسبیح داشتی ، ملکهای قصبی داشتی

بگو با کی می کردی  حق یتیم رو  قسمت

یادته توی مسجد یک سره وول می خوردی

یادته نزول می خوردی یادته کلاه شرعت

یادته سفر اروپا زمان جنگ بی صدا

یادته می گفتی جبهه میرم با کلی ادا یادت می آد محلت؟

یادته تکبیر می گفتی ، تموم کشورها رو پشت سرش می کشتی

مشت به هوا می زدی که توی فیلم بیافتی ، یادته نماز جمعه ات؟

یادت می آد بقالی، دالون و خونه خالی

یادته چند تا دختر اونجا شدند بی عصمت؟

یادته شوخ چشمیات یادته بی شرمیات

حتی به دخترتم نظر داشتی کثافت

یادته ایست بازرسی، یادت می آد بررسی

یادته پاسدار بازی، گزینش و حراست

یادته تسبیح درشته، همون که عین مشته

یادته دروغ شاخدار براش ساختی چه راحت

از کربلا خریمدش، یه بار تو مکه گم شدش، یه بار تو مشهدش دیدمش

یک سال بعد توی نجف یکدفعه پیدا شدش، یعنی منم و زیارت

  یادته حقه بازی ، زیارت عاشورا، هق هقای بلندت

یادته اشک و مشکت،آب پیازمی ریختی  یادته  توی چشمت

بگو مثل گداها نخوردی که جمع کنی،

 خونها رو توی شیشه  کردی به عشق ثروت

بگو یه شب  تمومش  دود شد و رفتش هوا

بگو شدی مبتلا به صد بلا و نکبت

بگو آخه هست خدا، خدای حق ، نه ادعا

همون که جون داده به ما، خدای عشق و قدرت  

اگه شکستی قلبی رو ، یا که گسستی عهدی رو

 یا اگه خوردی حقی رو ، خدا که کرد قضاوت

حکم  شما چوب خداست همان چوبیکه بی صداست

همونکه دردش بی دواست ، اینه حق خیانت 

منم منم ، منم  یه بوم ، بوم سفید نقاشی

تویی که هی ارد می دادی ،چی شد چرا قایم شدی؟

جناب بو م نقاشی 3

جناب بوم نقاشی یک را در اینجا و جناب بوم نقاشی دو را در اینجا بخوانید
و این هم از جناب بو م نقاشی 3 تقدیم به ایران و ایرانیان عزیز
جناب بوم نقاشی با احترام باید بگم وقتشه عاشق بکشی
لیلی رو مجنونش کنی ، فرهاد و شیرینش کنی ، عذرای وامق بکشی
دنیا رو زیر و رو کنی ، هرزه ها رو درو کنی ، باغ شقایق بکشی
جناب بوم نقاشی چه نقشی می خوای بکشی ، جناب بوم نقاشی

بیا و نقش جم بکش یک سبز منسجم بکش زردی رو بر آتش بکش

سرخ رخ عجم بکش

قلم بکش قلم بکش قلم رو حرف غم  بکش  مردم رو پشت هم بکش

دروغ رو منهدم بکش

خون سیاو شان بکش لوح هخامنش بکش  آرش بکش کمان بکش

جمشید و جام جم بکش

بکش تو فریادی ز عشق، به عشق این وطن بکش نیاز این ملت  ببین

یک میر خوش قدم بکش

نقشی ز زندگی بکش، شادی به سادگی بکش ، ایران ایرانی بکش

یک خاک محترم بکش

جناب بوم نقاشی خوش قلم و خبر باشی وقتشه تازه تر بشی

نقشی ز مردمم بکش

بکش دعای مادر و بکش دل دلاور و بکش علی (ع)  حیدر و

برق ِ تیغ ِ دو دم بکش

بکش نبرد ی مردمی، فریاد درد مردمی، فریاد یا حسین (ع) بکش

بیرق بکش علم بکش

یاور بکش دو صد هزار، جویی ز خون  به لاله زار، در داغ گلرنگ بهار

باغ گلی خرم بکش

جناب بوم نقاشی با احترام باید بگم وقتشه عاشق بکشی
لیلی رو مجنونش کنی ، فرهاد و شیرینش کنی ، عذرای وامق بکشی
دنیا رو زیر و رو کنی ، هرزه ها رو درو کنی ، باغ شقایق بکشی
جناب بوم نقاشی چه نقشی می خوای بکشی ، جناب بوم نقاشی


بیا و یک ثواب کن، نظر بر این خراب کن ثواب کن ثواب کن

بیا، بیا شتاب کن

به احترام خوب ها، به احترام ماد ها؛ به احترام راد ها

بدها رو بی نقاب کن

وطن رو سرفراز کن، آهنگ تازه ساز کن ، بال و پرت رو باز کن

پرواز چون عقاب کن

در شب تار و مارها  مردم از  انتظار ها بیا رخ نگار را

مهوش و ماهتاب کن

نماز مادر را ببین، قیام قامت را ببین، ببین قیامت را ببین

دعایش مستجاب کن

بنام رودکی بیا ، بیا به جوی مولیان بنام شمس و مولوی،

بتاب و آفتاب کن

بیا نگر بیداد جم ، در این ستم  آباد جم، بیا به  یاد جام جم،

جامی پر از شراب کن

شور بکش شوق بکش،شهری پر از ذوق بکش، عاشق و معشوق  بکش،

عشق را شرف یاب کن

به حرمت نقش و قلم، بکش ، بکش به موطنم، مقدم پیک خوش قدم

سماع با شهاب کن

بیا و خستگی نگر کمر شکسته از کمر بیا بزن نقش دگر

  کاخ ستم خراب کن

بیا و نقش بهتری،بکش به بوم باورم، بیا و جان مادرت

در آمدن شتاب کن

جناب بوم نقاشی با احترام باید بگم وقتشه عاشق بکشی
لیلی رو مجنونش کنی ، فرهاد و شیرینش کنی ، عذرای وامق بکشی
دنیا رو زیر و رو کنی ، هرزه ها رو درو کنی ، باغ شقایق بکشی
جناب بوم نقاشی چه نقشی می خوای بکشی ، جناب بوم نقاشی

نطق انتخاباتی (طنز)

توضیح : این شعر مربوط به انتخابات، انتخاب مدیر طبقه چهارم بلوک 36 شهرک مسکونیمون است و هیچ ربطی به بعضی از انتخابات دوره های قبل بعضی  ها ندارد تشابه اسمی کاندیدای طبقه چهارم بلوک 36 مجتمع مسکونیمون با محمود کاملا اتفاقیست، در ضمن قرار نیست هرکی چهار تا دروغ گفت و اسمش محمود بود و قدش کوتاه همون محمود مورد نظر شما باشد 

--------------------------------------------------------------------------------------------------

 اگه من رای بیارم لگد به دنیا می زنم

چک آب داری توی گوش هیولا می زنم

می گیرم محتکر و هفت هشت تا تی پا می زنم 

چند تا با این پا می زنم چند تا با اون پا می زنم

می آم از تو سفره ها نون می بُرم ... نه ، می بَرم

براتون جدا جدا روغن و حلوا می زنم

  سنگک تازه می آرم  جلوی خونه برات

هرکی هم خواست براش روش مربا می زنم

صبح زود خودم می آم خونه رو جارو می کنم

لباسها رو می شورم یکی یکی تا می زنم

مفتکی خونه می دم من به همه اونم دو تا

واسه این سه تا رقیب چادر تو صحرا می زنم

خزر رو پس می گیرم تمیز و زیبا می کنم

برا هر کی رای داده اونجا یه ویلا می زنم

اگه من رای بیارم ماهی سفید زیاد می شه

برای راحتی تون دو سه تا دریا می زنم

دستور فشن می دم تا همه ژیگولی بشن 

رژ لب رو می آرم خودم رو لبها می زنم 

اگه من رای بیارم واکس مو و  "ژل"می آرم

همه ی پاچه ها رو برمودایی تا می زنم

من بیام پشت سرمCD و DVD می آد 

می آرم ماهواره رو دیش به اروپا می زنم

همه رو می رقصونم اکس تازی پارتی می گیرم

تکنو و هد میزنم هیپ هیپ و ها ها می زنم

سفر خارجه می رم همه رو ماچ می کنم 

می رم تا کاخ سفید دست به اوباما می زنم

کارای علمی و فنی می کنم خیلی زیاد

مثلا هیمه را آتش توی سرما می زنم

کولر دفترم و تابستونی راه می ندازم

درها رو وا می کنم باد به گرما می زنم

صبح تا شب کار می کنم تا بقیه حال کنن

همه رو لوس می کنم لیلی به لا لا می زنم 

به سربازها "هایدا*" می دم شام و ناهار

شورباء رو حذف می کنم بجاش پیتزا می زنم 

برا تیم ملی مون هم جام جهانی می خرم

به همه گل می زنم پل روی دلها می زنم

پول نفت رو می برم... نه،   می آرم

وسط سفره هاتون شمش مطلا می زنم

خلاصه چاکرتم، مخلصتم رای بده

اگه من رای نیارم که سر به صحرا می زنم 

----------------------------------------------- 

* هایدا:نام یکسری فروشگاه زنجیره ای است که به شکلی متفاوت انواع ساندویچ ژامبون را عرضه می دارند، البته منظورم از متفاوت استفاده از نانهای بزرگ و سس سفید فراوان است، بهرحال این نام هیچ ربطی به نام آیدا یا ژیلا ندارد و حتی اگر من رای بیارم بازهم کافور کما فی سابق سرو می شود 

توضیح برای بار  دوم: این شعر مربوط به انتخابات، انتخاب مدیر طبقه چهارم بلوک 36 شهرک مسکونیمون است و هیچ ربطی به بعضی از انتخابات دوره های قبل بعضی  ها ندارد تشابه اسمی کاندیدای طبقه چهارم بلوک 36 مجتمع مسکونیمون با محمود کاملا اتفاقیست(هرچند طفلکی در این نطق اصلا نام خود را نمی گوید)، در ضمن قرار نیست هرکی چهار تا دروغ گفت و اسمش محمود بود و قدش کوتاه همون محمود مورد نظر شما باشد

یادم تورا فراموش


بنام خالق عشق ، سلطان با سخاوت
فرمانروای گیتی،  یزدان با عدالت
شاعر «جنت » سُرا ، راوی نظم بهشت
دانای هر حکایت ، قادر بی نهایت


آورده اند گویا صدا صدای نعره ست
یک شاخه که شکسته افتاده روی صخره ست
آنجا کنار صخره ، جنگلی بکر و زیبا ست
مردی فتاده بیهوش ، اندر میان دره ست


درنیمه شب ز سرما و از درد آمد بهوش
از خاطرات ذهنش گردیده بود خاموش
با ترس و لرز و گریه گفتا که نام ما چیست
پاسخ رسید از باد : یادم تورا فراموش


تا صبح بزد به صخره سر را و گریه ها کرد
هی با خودش دعوا کرد هی خویش را جدا کرد!
هی کوه را صدا کرد، هی جنگل را نگاه کرد
هی سنگ را لگد زد ، ناله ز درد پا کرد


تا صبح گفت شاید جنگل دهد دوایم
شاید میسر شود دیدار آشنایم
باید روم به جنگل آنجا نشانه ها یست
باید حکایتی را تا خود ز خود در آیم


در راه دید خر را حیوان باربر را
گفتا که درمان نما بیمار رهگذر را
تیمار کن دلم را منرا چو خود خر نما
این رسم باشد امروز گویا که همسفر را


خر گفت من اصیلم رشوه نمی پذیرم
خر را نشانه هایی است من خر شناس پبرم
خر را همیشه بار است خر را خریت عارست
منیکه خر بگشتم هرگز چو خر نمیرم


خر را اصالت بود ناطق به عرعر بود
آنگه که زیربار است گویی که خاور بود
همچو صف خاوران خرکار و بردبارست
در گل بمانده هر که در زندگی خر بود


باید خریت کند با خویشتن سر کند
باید که کار خود را تا دم آخر کند
کله خراست و باید با کاه هم بسازد
باید به کاه و ینجه هی خویش را خر کند


با اینکه در راه عشق عاشق آهو شده
لحظه ای را خر شود همسر یابو شده
آنگه به جفتک زند دنیای بی وفا را
تا کره خر بداند، خر ز چه هالو شده


باید که بررسی کرد یک هفته حالتت را
گر خر شدی پذیریم آنگه حضانتت را
برخیز و همتی یاب ، یک کار راحتی یاب
از خویشتن بران تو زین ره کسالتت را


تا چشم زدی تو بر هم از روزگار درهم
بگذشت آن هفته و یک هفته دگر هم
آمده در حکایت خر بوده با درایت
خر می کند هدایت بشنو تو این خبر هم


آنگونه که وعده بود ، نوبت بررسی شد
گزارش از کلاغ و گنجشک هم وصی شد
جانوران جنگل جمله شده یک دله
تو ناقص الخلقه ای ، اینگونه وارسی شد


هرجا که زورمندی گرگی شوی درنده
هرجا به مکر خیزی روباه بر تو بنده
در کورس تنبلانه ، همراه چرک بودن
گشتی ز گاو و گوسفند وز خوک هم برنده


شک که کنی ناگهان سگی شوی شکاری
کفتار رو سپید است نزدت ز مرده خواری
چون جغد شوم چشمت چون افعی است طلسمت
نیش زبانی تراست عقرب از آن فراری


زیر آبی چون میزنی بر ریشه ها می زنی
بهتر ز ماهی شوی هرگه شنا می زنی
چو کوسه ای به سرعت حمله کنی زیرآب
در خشکی همچو خرچنگ خود را تیپا زنی


شاگرد بازیگریت میمون حقه باز است
گربه صفت چون شوی چنگت به جنگ باز است
چون موش درمانده ای دزد در خانه ای
چو موش مرده گردی حمله چو از گراز است


چون حالتت شد واصل شورا نهاد جنگل
پس از بحث و تفحص به اتفاق آرا نامت نهاد انگل
ویروس خبر را شنید گفتا که این ناروا است
کنون کنم اعتراف ویروس بد دلیم در او مراست منزل


او بچه آدم است ، خلیفه ای در بهشت
بر او سجده نمودیم که حق چنیننش نوشت
به یک دانه گندم بهشت را به حوا داد
او که ز خشم یزدان چنین شدش سرنوشت


چون چشم او نشد سیر یار است با عزازیل
دشمن میکاییل است وصف الحالش عام الفیل
سرباز بخل و کین است او خود والضالین است
هابیل آدم که مرد ، پس جد اوست قابیل


فرزند قتل و خون است قانون اوست شمشیر
حاکم ظلمت است او به حکم بند و زنجیر
خیانتش راحت است قلبش پر از نفرت است
انگل از انکه نامش بر او نهند دلگیر


آری چنین گفته اند شما بنی آدمی
گویا شما بنده دینار یا درهمی
کویند قلب جنگل از دستتان شکسته
شما به اهل جنگل گویا که نامحرمی


این قصه را به دنیا انگار آخری نیست
انگار خانه در گور یا روز محشری نیست
 الو الو دلاور  صدات نمی آد انگار آنتنی اونوری نیست
انگار باوری نیست هرگاه باوری نیست دیگر دلا...   ... الو ... الو ... ال...(صدای بوق اشغال)


لابد دیگه نوشتن طاقتم رو نداره
لابد دلش نمی خواد واژه دیگه بباره
در انتها این منم فرزند قتل قابیل
یه ناقص الخلقه ام خری که لاشخواره